روزنامه آرمان ملی
پنجشنبه 12 دی ماه 98
مترجم,منتقد:فرزام کریمی
وقتی ناباکوف مهر تایید خود را بر روی این اثر به عنوان چهارمین رمان بزرگ قرن بیستم کوبید قطعا دلایلی در انتخاب این اثر نقش داشت شاید یکی از دلایلش وجوه اشتراک آندره بیه لی و ناباکف بود چرا که هر دو در راستای وفاداری به سورئالیسم همواره شهر را از دریچه ای مرموز مینگریستند و اینن شباهت نگاه و فرم در میان آنها به نوعی همذات پنداری مبدل گشت آندری بیهلی مغزی که در آن جنون و نبوغ بیوقفه در کنار هم قرار میگیرند و ترکیبی پر و پیمان به وجود آورده است بیهلی زمانی که پترزبورگ را مینوشت بیش از سیودو سال نداشت. او برای خلق این اثر باید شورمندیهای بسیار و جنونهایی را پشت سر میگذاشت او در 1880 در روسیه زاده شد و از قضا در رشته ریاضیات تحصیل کرد اما خیلی زود متوجه علاقه وافرش به نویسندگی و شعر سرائیدن شد و دست به چاپ مجموعه هایی در این زمینه زد نکته ای که از همان ابتدا در آثار او به چشم میخورد به کارگیری سمبولیسم روسی اما با توجه به الگوهای فرانسوی آن بود!!!او سعی در ادغام این دو با یکدیگر داشت و این حربه را به مثابه نوعی نوآوری تلقی میکرد او در سال 1906 با توجه به بدتر شدن اوضاع سیاسی روسیه وطن را به مقصد مونیخ ترک کرد تبعید برای او باری به همراه نداشت و گویی نوعی دوران استراحت برایش به شمار میرفت تا اینکه به وطن بازگشت و تمام انرژی ذخیره شده اش را معطوف به نوشتن داستان و رمان نمود شاهکار او پترزبورگ ابتدا با سانسور و ممنوعیت روبرو شد و از قضا توسط منتقدین زمان خودش درک نشد و جالبتر آنجاست که او هم به مانند همتای ایرلندی اش جیمز جویس در هنگام زندگانی با اقبال آنچنانی روبرو نشد و بعد از مرگش بود که از او به عنوان یکی از مفاخر ادبی روسیه یاد شد و جالب آنجاست که این تشابه تا به جایی پیش رفت که رمان او را هم قد اولیس جیمز جویس بزرگ و باشکوه میدانستند به گونه ای که به زعم بسیارانی او هم به مانند جویس به خوبی رمز بی گدار به آب نزدن را فراگرفته بود و میدانست چه بنویسد و چگونه بنویسد تا مخاطب خودش را در پشت محوطه جریمه ذهنش به دام بیندازد او بسیار تمایل داشت که این رمان دارای فضایی موسیقایی باشد اما همین اثر هم چیزی به لحاظ موسیقایی کم ندارد این رمان سرشار از صداهاست گویی شما تمام صداهای شهر را در آن میشنوید از صدای اغتشاشات تا آهنگها و خنده ها و سرفه ها خمیازه ها و... و به زعم عده ای از منتقدان این همان چیزیست که میتوان از یک اثر مدرن اولیه انتظار داشت اما نکته حائز اهمیت دیگر در این رمان ریتم افکار نویسنده است در جاهایی ریتم افکار او منظم و در جاهایی پریشان در جاهایی حوشایند و باب طبع مخاطب و در جاهایی ناخوشایند برای مخاطبست در جاهایی نوع افکارش قطعه قطعه شده و در جاهایی یکدست و حتی در بخش هایی مرزهای نبوغ و خلاقیت را در هم میشکند و از آن هم فراتر میرود اما افکار شخصیت های داستانهایش روایت متفاوتی دارند گاها شخصیت های داستانهایش به یک شکل می اندیشند و گاها متزلزلند برای او این تزلزل به معنای نوعی فرصت است چرا که به زعم او شخصیت های متزلزل عمدتا شخصیت های چند وجهی هستند و گویی مخاطب با بی شمار شخصیت و انسان روبروست که میتواند او را درگیر کند او همواره سعی میکند پطرزپورگ را در نزد همگان زنده نگاه دارد پترزبورگ سلاح مخفیانه اوست چرا که سعی میکند با حفظ موضع سمبولیستی خویش و با حفظ لحن و سبک رمان و حتی تحریف واقعیت مخاطب را به گونه ای تحریک کند
تکثر و فراوانی شاه کلید این رمان محسوب میشود به گونه ای که خود بیه لی معترف به اینست که هیچ چیزی را اختراع نکرده و یا چیزی را از خود پدید نیاورده است بلکه صرفا سعی کرده تمام عوامل را به وسیله شنیدن و خواندن کنار یکدیگر گردآوری کند و در کنار تکثر سعی میکند از مونولوگها و دیالوگهای پوچ انگارانه بهره جوید به گفته خود او این امر را از نیکلای گوگول به ارث برده است گوگول سعی میکرد در داستانهای طنزآمیز خود با استفاده از این تکنیک بر جذابیتهای اثرش بیفزاید و آندره بیه لی به مانند گوگول در رمانش از این حربه به خوبی بهره میجوید او به خوبی میداند که چگونه با به دام انداختن خود در پوچی ساختگی طرح رمان خود را مطرح کند کما اینکه به زعم عده ای خیالات موجود در درونمایه آثارش حتی از پوچی هم فراتر میرود و در همه جای آثارش با این در هم آمیختگی رویاها مواجه میشوید خط موجود در آثار بیه لی مدام دچار تغیرست تغیری میان تب و هذیان که در نهایت به جنون میانجامد
از نکات دیگری که میتوان در پترزبورگ به وضوح با آن برخورد کرد اپیدمیک شدن جنون در سرتاسر متن و روایت هاست جنون به مانند سرطان که از یک نقطه شروع میشود و سپس تمام بدن را میگیرد از یک نقطه شروع و سپس تمام داستان را در برمیگیرد هر چند که موانعی هم نظیر عادی سازی یک وضعیت سعی میکند تا در مقابل جنون بیه لی ایستادگی کند اما قدرت جنون بر همه مسائل به گونه ای برتری دارد که قدرت برتر محسوب میشود و حتی مرزهای جغرافیایی را هم در هم می نوردد و به مانند ویروس همه را مبتلای خود میکند
بازی ذهنی که بیه لی در پترزبورگ به راه میندازد تا خوانندگان را هم مبهوت و هم در جاهایی منحرف کند ترکیبی از فضای نهیلیسم گونه نیچه ای با فضایی سرشار از عدم اطمینان و ابهام است ابهامی که با حفظ خط داستان رو به سمت روشنایی و آشکار شدن حرکت میکند آنگونه که بیه لی معترف است پترزبورگ قرار بود که جزوی از یک سه گانه باشد امری که هیچ گاه تحقق نیافت و محقق نشد
از نکات دیگری که میتوان در آثار بیه لی به آن توجه کرد همان توجه به کشور و میهن خویش است و شاید همان قدر این امر برای بیه لی حائز اهمیت باشد که هیچ گاه از پترزبورگ فراتر نمیرود پترزبورگ همه چیز و هیچ چیز برای بیه لی ست اگر چه این نکته نه تنها در مورد بیه لی که در مورد اکثر رمان نویسان بزرگ جهان صدق میکند وقتی در مورد جیممز جویس صحبت میکنیم و نگاهی به تمام آثارش از جمله دوبلینی ها اولیس و.... میندازیم میبینیم که حتی برای جویس هم دوبلین همه چیز و هیچ چیز اوست علت به کارگیری چنین عبارتی در باب بیه لی جویس و....دقیقا بدین علت است که آنها هم درد وطن دارند هم اینکه درد آنچنان عمیق است و انسان آنچنان کاهل است که توان به دوش کشیدن بار خود را ندارد و حال اینکه توان به دوش کشیدن درد و غم وطنی را که در نتیجه استعمار و ظلم و ستم در مقابل دیدگانش به باد رفته است خود امری دیگرست که در ظرفیت انسان نمیگنجد و عملا کاری از او ساخته نیست و به عنوان موجودی مصرفی محکوم به تحمل شرایط است این تعبیر دقیق ترین تعبیر از شخصیت های داستانهای رمان نویسان بزرگی چون بیه لی و جویس و چخوف و.... است و البته یکی از نکاتی که همواره به عنوان نقد به اینگونه نگرش وارد میشود همان عدم توجه به مسئله فراوطنی است چرا که هر چه نگاه یک رمان نویس معطوف به وطن باشد در عین حال میتواند به همان اندازه او را از جهان که زیستگاه اصلی اوست دور سازد
از موارد دیگری که به وضوح در پترزبورگ به چشم میخورد استفاده از عنصر حس آمیزی در مخاطب است اینکه هر واژه ای بار خود را منتقل میکند در قسمتی از روند داستان که یکی از شخصیت ها از استفاده از بمب سخن به میان می آورد قصد نویسنده ایجاد حس تنش در مخاطب است و به نوعی با استفاده از آن به خوبی این احساس را در مخاطب زنده نگاه میدارد یا استفاده از عناصر رنگ آمیزی بدان معنا که هر رنگ باری از احساس را به دوش میکشد مثلا استفاده از رنگ سرخ نوعی حس انقلاب را به مخاطب تلقین میکند و یا رنگ سبز تداعی کننده حس خفقان و اختناق برای مخاطب است و این امر نه تنها در مورد رنگها و اشیا بلکه حتی رد مورد رنگ پوست ها هم صدق میکند قصد نویسنده از خلق شخصیتی به نام نیکولای با پوستی کدر و لبهای قورباغه ای قطعا انتقال مضمون و حسی مشخص به مخاطب میباشد آندره بیه لی بی دلیل رمان پترزبورگش به تعبیر ناباکوف یکی از چهار رمان برتر قرن بیستم نیست او جدای از انکه به خوبی حس یاس و دلمردگی را با شکوهی نه چندان اساطیری به خورد مخاطب میدهد بلکه در نوع نثر او بازیگوشی های فراوان و طنزی عیان به چشم میخورد در کنار اینکه به زعم عده ای پترزبورگ یک پرتره بدبینانه از انسان در حال فرار از خود و اجتماعش میباشد اما به روایتی دیگر میتواند جدلی میان آزادی و سرکوب لقب گیرد جدلی میان حس فروپاشی دائم و خالی از سکنه شدن شهر حسی عجیب و غریب و مرموزست که در این رمان با آن مواجه میشوید و هدف از تمام این تلاشهای انجام شده توسط نویسنده مطلقا بیان این موضوع نبوده که آیا انقلاب روسیه انقلابی ارزشمند بوده است یا خیر اما هوشیاری نویسنده در پیش بینی سرخوشی ابتدایی از فروپاشی کمونیسم همان حس خوشیست که میتواند زمین را برای مردم مکانی امن تر و برای هر تزار تبدیل به جهنمی بی در و پیکر کند و این خوشی همان نقطه عطفیست که در بین این روایات بدبینانه منشا تفاوت اثر محسوب میگردد.