خبرگزاری ایران آرت
شنبه 17 اسفندماه 98
مترجم,منتقد: فرزام کریمی
ارنستو کاردیناله جهان را بدرود گفت اما آنچه از او به جا مانده اشعار و تفکراتش بوده که قصد نگارنده مطرح کردن و به چالش کشیدن آن میباشد. او معتقد بود که شعر میتواند جهان بهتری را بسازد، آیا این به مثابه یک رویاست یا حقیقت؟جهانی که از هر سو جنگ،ویرانی و مهاجرت را تجربه میکند شعر و شاعری چه زمانی به کمکش آمده است؟ کدام شعر، دیکتاتوری را آرام ساخته و توانسته از میزان کشتار،مهاجرت و فقر و ویرانی کم کند؟ ارنستو معتقد بود شعر باید به مردم نزدیک باشد بدین ترتیب اگر با رویکرد معناگرایانه به اصل حرف بنگریم پس شعر مدرن که انواع شاخصههای طبیعت گرایانه، سمبولیسم ،بازگشت به درون و حتی به شعر به عنوان آزمایشگاه زبان مینگریسته, نمیتوانسته با مردم ارتباط برقرار کند؟ اما سیگار برگ بر گوشه لب نشاندن و نالیدنهای بیهوده از جهانی که هرگز آن را تجربه نخواهیم کرد به مثابه حقیقت به شمار میرود؟
ایشان در اواخر عمرشان مدعی بودند که به دلیل یکنواخت شدن شعر در زبان اسپانیایی چیز جدیدی برای کشف و معرفی به مردم وجود ندارد,پس اگر با این حساب بنگریم پس نقش نیکانور پارا که صدها برابر بیش تر از او به ادبیات جهان خدمت کرد را باید انکار کنیم چرا که نظیر دوست سالوادور آلنده دیکتاتور یعنی نرودا شعار دادن را خوب بلد نبود,چرا که به شعور پایبند بود نه شعار و در مرام امثال کاردیناله خوب شعار دادن از ستونهای شعری او و اکثر مست و ملنگهای شاعر نام به شمار میرفت اما نیکانور پارا اسپانیایی زبان به تعبیر هارولد بلوم چون با جهانی که در آن به جای تخیل از زبان مستقیم و کلیشهها بهره میجست و در مقام مخالف خوانی بزرگ به این بازی بیهوده پایان میدهد و نفس شعر تخیل گرا را باطل اعلام میکند در نزد شعارگرایان منفورست اما شعورگرایان همواره جایگاه او را در قله های ادبیات آمریکای جنوبی و جهان محفوظ میدانند،کما اینکه اگر به تز فرویدی اضطراب تاثیر هارولد بلوم بنگریم به خوبی پی میبریم که شعر تلاشی از جانب شاعر برای قتل پدر است چرا که شاعر مدام یا در اضطراب ناشی از رهایی به سر میبرد و یا در کابوس ناشی از اخته شدن دست و پا میزند، اگر به مضمون پدرکشی....
ادامه مطلب را میتوانید از طریق لینک زیر(ایران آرت)مطالعه بفرمایید